بزرگمهر حکیم وزیر دربار انوشیروان عادل پادشاه بلند مرتبه سلسله ساسانیان ایران بود
بزرگمهر : روشندل و نکته دان کسی است که سخنان کوتاه و پر معنی بگوید
بزرگمهر : بیهوده گوی در نظر هیچ کس قدر ندارد
بزرگمهر : دل آدمی بنده آرزوست ، سرشتها یکسان نیست ، هر کس خویی دارد ،
و جویا و خواهان چیزی است
بزرگمهر : برترین دانش ها یزدان پرستی است
بزرگمهر : دانایان روشندل می دانند که دوران زندگی دراز نیست ، تن آدمی
از این جهان است و روان از سرای دیگر
بزرگمهر : دل در آرزوی آنچه دسترسی بدان متصور نیست نباید بست ،
از آنکه مایه رنج تن و بلای جان است
بزرگمهر : هر که تن درست و نیرو دارد هرگز سخن نادرست نمی گوید .
دروغگویان همه بیمار و ناتوان و زبون اند
بزرگمهر : برای نادان پیرایه ای سزاورتر و زیباتر از خاموشی نیست
بزرگمهر : توانگر راستین کسی است که آز در دلش راه نیافته است
بزرگمهر : خرد بر سر جان چون افسری تابنده است و مدارا و مهربانی
به قدر همسنگ خرد است
بزرگمهر : برای آدمی دشمن دانا از دوست نادان بهتر است
بزرگمهر : کسی که به آنچه دارد رضا و خرسند است هرگز رنج و تیمار و
بدی در دلش راه نمی یابد
بزرگمهر : هرکس گوش نصیحت نیوش داشته باشد ، و دل به آموختن بسپارد ،
بسا سخنان سودمند که از دانایان بشنود
بزرگمهر : آنکه در آموختن جهد نمی کند هرگز نباید در انجمن دانایان لب به
گفتار بگشاید
بزرگمهر : هر که را زر و سیم و خواسته است باید در خرج کردن اندازه نگهدارد ،
نه چندان گشاده دست باشد که مدتی کوتاه بی چیز و بینوا گردد ،
و نه چندان در نگهداری آن بکوشد و برخود سخت بگیرد که به مال اندوختن
و خست طبع منسوب و معروف شود
بوزرجمهر : سخنی که سودی در آن نیست نگفتن بهتر ، چه سخن بی سود
در مثل مانند، آتشی است که دودش بسیار و گرمی و فروغش سخت اندک باشد
بوزرجمهر : کوشیدن به کار ناشدنی خلاف خرد است که در آهن به آب رخنه نتوان کرد
بوزرجمهر : شاه به دانایی و خاطر نگهداشتن مردمان نامبردار است نه به
خودستایی و غرور و بیدادگری
بوزرجمهر : کسی که به حکمت پروردگار معتقد و خستو باشد به بد ونیک
روزگار نمی پردازد چنین بنده ای در پرستیدن یزدان بیشتر می کوشد و از بد
سکالی و پیروی دیوان می پرهیزد ، ناکردنی نمی کند و از رنجه کردن بی
گناهان بیزاری می جوید
بوزرجمهر : باید پیوسته به پروردگار بی همتا رو آوریم ، در هر کاری او را بینا دانیم
و باور کنیم که روزی ده مختار اوست
بوزرجمهر : اگر شاه به تو مهربان باشد دلیر و گستاخ مشو ، از آنکه طبع شاه چون
آتش است و دل شیر از آن می هراسد
بوزرجمهر : اگر کوه با همه سنگینی و عظمت و صلابت که وی راست فرمان شاه را
سبک دارد تیره رای خیره سری بیش نیست
بوزرجمهر : پادشاهان مردم دوست برگزیدگان پروردگارند
بوزرجمهر : دل کسی که خاطر شاه دادگر از او مکدر باشد جایگاه دیو است
بوزرجمهر : هر کس را سرنوشتی مقدر است . یکی روز و شب در طلب سربلندی و
سروری به جان می کوشد و بهر ه اش جز خستگی و فرسودگی و نامرادی چیزی
نیست . به تعبیر دیگر در کنار چشمه روشن و گوارا تشنه می ماند. از سوی دیگر بی
هنری بختیار ، بی آنکه تن به کار و کوشش بسپارد ، روزگار بر او می خندد و از همه
گونه آسایش و آرامش برخوردار می گردد . پروردگار چنین خواسته و تدبیر بر تقدیر
کارگر نمی افتد
بوزرجمهر : کسی لیاقت سرفرازی و سروری را دارد که فروتن ، بخشنده باشد ،
بکوشد ، بجوید ، با همراهان همدل در طلب دانش و تجربه سفر کند ، و همیشه با
همه کس به مدارا و آهستگی رفتار نماید
بوزرجمهر : هنر خردمند در این است که عیب خویش را دریابد و به رفع آن بکوشد
بوزرجمهر : آنکه طالب آسایش جان و تن است باید شکیبا و بردبار باشد ، در
دوستی و داد و ستد با مردم کژی و کاستی و فریبکاری نکند . چون گناهی از کسی
بیند و بر او دست یابد ببخشد ، و کینه خواه و تیز خشم و دشمن سوز و نا بردبار
نباشد
بوزرجمهر : آنکس بر خویشتن نگهبان دارد که برای رسیدن به هوس و آرزوهای کوچک
قدر نیکخویی و جوانمردی را نشکند ، و اگر فزونی و کامیابی بد روزگار را دید تن به
پستی و زبونی نسپارد
بوزرجمهر : بخشنده نیکخوی آن کس است که به بخشش جانش را آراسته گرداند .
دور از جوانمردی است که بخشنده بر آن کسی که چیزی به او داده یا خیری رسانده
منت نهد
بوزرجمهر : چون بخشنده ای با مستحق بخشش و کرم کرد در دل احساس شادی و
فرح کند ، و ببالد . اما نیکی کردن به ناسزاوار روا نیست ، چه او هرگز قدر احسان را
نمی شناسد و همچنانکه از خار خشک گل نمی روید ، ارج نهادن به نیکی را نمی
داند . اگر از گنگی یا کری چیزی بپرسیم دور نیست که به گونه ای پاسخ گوید ، اما
نشدنی است که نااهل و ناسزاوار قدر احسان را بشناسد و سپاس گوید
بوزرجمهر : آدمی باید از گناه بپرهیزد ، هر چه را به خویش نمی پسندد به دوست و
دشمن خود روا ندارد
بوزرجمهر : در آیین خرد در هر کاری اندیشه باید
بوزرجمهر : آنکه به خداوند پاک و مهربان بیش از دگران امید و بیم بسته است ، بیش
از همه در خور ستایش است
بوزرجمهر : هر کس از بند آز برهد ، و پیوسته بی نیاز بماند براستی نیکبخت است
بزرگمهر : دل اهل دانش وقتی شاد می گردد که بردبار بوده و مردم بی شرم را به
خویش نزدیک نکند
بزرگمهر : آنکه خشم بر او چیره نشود و بر گنهکار سخت نگیرد از گزند در امان است
بزرگمهر : خردمند هرگز غم آنچه را از دستش رفته نمی خورد ، حتی اگر عزیز ترین
کسش مرد و وی را به خاک سپرد ، شکسته غم و درد نمی گردد ، دیگر آنکه مرد
خردور از نادیدنیها چنان دل می کند که باد از بید می گذرد
بزرگمهر : به نزدیک خردمندان چهار چیز بر پادشاهان عیب است : ترسیدن در میدان
جنگ ، گریز از بخشندگی ، خوار داشتن رای خردمندان ، شتابزدگی و نا آرامی و
بیقراری در کارها
بزرگمهر : مال هم مایه سربلندی و آسایش است ، و هم سبب خواری و پریشانی .
اگر به آیین خرد صرف شود آفریننده شادی و برآورنده نام نیک است ، اما اگر بنهند و
نخورند یا چنانکه باید بکار نبرند بهای سنگ و گوهر شاهوار یکی است
بزرگمهر : شهریاری در خور آفرین است که مردمان راستکردار و پرهیزگار از او گزند
نیابند . و شراندیشان و بدان از بیمش خطا و گناه نکنند
بزرگمهر : توانگر کسی است که به آنچه خداوند توانا نصیبش کرده خرسند باشد .
زیرا شوریده بخت تر و پراکنده خاطرتر از آزمند کسی نیست
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : سخنان بزرگ مهر حکیم,
موضوع :
چهره هاي ماندگار ايران , ,